سلام. خوشم اومد از اين شعر. نميدونم خودتون گفتين يا كار كس ديگه است. به هر حال با رعايت كپيرايت دزديدمش! موفق باشيد. Ltema32AFara1 يا هو
سلام
شعر شما زيبا ، پر معنا، و سرشار از حس زيباي درون آدمي است.
و بايد شما رو تحسين كرد.و به خود افتخارم كنيد زيرا افراد كمي ميتوانند حس درون را به اين زيبايي بر صفحه ي سپيده كاغذ بياورند.
*دوستدار شما من*
سلام عزيزم
خيلي ممنون كه بهم سر زدي
موفق و پيروز باشي
زيباترين تماشاست ...
وقتي
شبانه
بادها
از شش جهت به سوي تو مي آيند
و از شکوهمندي ياس انگيزش
پرواز شامگاهي درناها را
پنداري يکسر به سوي ماه است ...
زنگار خورده باشد و بي حاصل هرچند ؛
آن چنگ تيز پاسخ احساس
در قعر جان تو ؛
پرواز شامگاهي درناها
و بازگشت بادها
در گور خاطر تو ؛
غباري از سنگي مي روبد ،
چيز نهفته اي مي آموزد :
چيزي که اي بسا مي دانسته اي ؛
چيزي که بي گمان به زمان هاي دور دست مي دانسته اي ...
سرد است
و بادها خطوط مرا قطع مي کنند ؛
آيا در اين ديار کسي هست
که هنوز از آشنا شدن
با چهره فنا شده خويش
وحشت نداشته باشد ؟!
آيا زمان آن نرسيده که اين دريچه باز شود ؛
باز ، باز ، باز ؛
که آسمان ببارد
و مرد برجنازه مرده خويش
زاري کنان نماز گزارد ؟
« باکي نبود و هراسي که عشق آنچنان بيم از من درربوده بود که تو گويي همه ناممکن را ممکن بودم و به هر کوره راهي مؤمن ... . ثانيه ها هم آغوش من در گذشتند و ... » شبي ديگر و خاکسترينه اي ديگر ؛ با نگاهت دمي باش که خاکسترهايش بر باد مي دهد ...سپاس .
سلام مهربون ؛ با اجازت لينکتو به خاکسترينه اضافه کردم ... بهاري باشي .
يادمان باشد از امروز خطايي نكنيم ...!!!!
.........
*با غم خويش بسازيم وشفايي نكنيم....