سفارش تبلیغ
صبا ویژن
3 1 - سیب 4



»» این جا چه خبره؟
[ RSS ]
[باغ پارسی]
[از سیب چی می خوائی بدونی؟]
[تلنگرافات به سیب]
[باغ پارسی] [باغ پرشین] [اولین طراحی سیب]
مهمونای امروز سیب: 13
همه ی مهمونای خانوم سیب: 117020

»» سیب از چه می نویسد؟

»» سیب لوگو


وایسا تو صف به همه سیب می رسه
 

»» همه شون سیب دوست دارن

»» سیبستان

»» سیبگرد
سیبگشت:


آشنا (چهارشنبه 85/1/16 :: ساعت 11:27 عصر)

 

من چشم ندارم

 همیشه دل بوده این تکه سنگ

 گاهی چند قطره باران می چکد روی صورتم

سر می خورد می رسد تا زمین

 و گاهی هم یک باغچه در صد قدمی من سبز می شود

 من چشم ندارم

 برای همین است که هیچ کس

 مرا

 و تنهایی های مرا نمی بیند

من چشم ندارم

 برای همین است که هیچ وقت گریه نمی کنم

چشم ندارم

 من خود اشک

 من خود گریه ام

 ---

 

گاه گداری پیش می آید که رد نگاه های می ماند مثل نوشته های هفت سالگی مثل طعم گس تمشک چیدن مثل رخوت بعد از ظهر های جمعه مثل صدای بال های ظریف شاپرک های یک روزه مثل نسیم مثل طعم جویبار مثل عطر سیب رنگ دست های کشیده در نقاب هم ........


¤ سیب نوشته است این جا:خانوم سیب


سیب اول سال دعای مستجاب .... (جمعه 85/1/11 :: ساعت 6:44 عصر)

                              

یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استجابت دعا
منتظر نشسته بود
منتتظر،ولی دعای او
دیر کرده بود
او خبر نداشت که دعای کوچکش
توی چار راه آسمان
پشت یک چراغ قرمز شلوغ
گیر کرده بود
*
او نشست و باز هم نشست
روزها یکی یکی
از کنار او گذشت
*
روی هیچ چیز و هیچ جا
از دعای او اثر نبود
هیچ کس
از مسیر رفت و آمد دعای او
با خبر نبود
*
با خودش فکر کرد
پس دعای من کجاست؟
او چرا نمی رسد؟
شاید این دعا
راه را اشتباه رفته است!
پس بلند شد
رفت تا به آن دعا
راه را نشان دهد
رفت تا که پیش از آمدن برای او
دست دوستی تکان دهد
رفت
پس چراغ چار راه آسمان سبز شد
رفت و با صدای رفتنش
کوچه های خاکی زمین
جاده های کهکشان
سبز شد
*
او از این طرف، دعا از آن طرف
در میان راه
باهم آن دو رو به رو شدند
دست توی دست هم گذاشتند
از صمیم قلب گرم گفت و گو شدند
وای که چقدر حرف داشتند
*
برفها
کم کم آب می شود
شب
ذره ذره آفتاب می شود
و دعای هر کسی
رفته رفته توی راه
مستجاب می شو
د

 

                     برای امیر من دعا کنین


¤ سیب نوشته است این جا:خانوم سیب


پیام رهبر انقلاب: سال 85، سال پیامبر اعظم (پنج شنبه 85/1/3 :: ساعت 11:53 صبح)

 

         در این مقطع زمانی، یاد و نام مبارک پیامبر اعظم از همیشه زنده‌تر است؛ و این یکی از تدابیر حکمت و الطاف خفیه‌ی الهی است. امروز امت اسلام و ملت ما بیش از همیشه به پیغمبر اعظم خود نیازمند است؛ به هدایت او، به بشارت و انذار او، به پیام و معنویت او، و به رحمتی که او به انسان‌ها درس داد و تعلیم داد.

                                    

رهبر انقلاب اسلامى‏ در پیامی به مناسبت حلول سال 1385، سال جدید را به نام مبارک پیامبر اعظم(ص) نامگذاری کردند.
  
 
متن کامل پیام رهبری به این شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

یا مقلب القلوب و الأبصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال.

امسال، اول فروردین با ایام اربعین حسینی همراه است. اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفه‌های عاشورایی در اربعین شکفته شد. اولین جوشش‌های چشمه‌ی جوشان محبت حسینی - که شط همیشه جاری زیارت را در طول این قرن‌ها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد. مغناطیس پرجاذبه‌ی حسینی، اولین دل‌ها را در اربعین به سوی خود جذب کرد؛ رفتن جابربن عبدالله و عطیه به زیارت امام حسین در روز اربعین، سرآغاز حرکت پربرکتی بود که در طول قرن‌ها تا امروز، پیوسته و پی در پی این حرکت پرشکوه‌تر، پرجاذبه‌تر و پرشورتر شده است و نام و یاد عاشورا را روز‌به‌روز در دنیا زنده‌تر کرده است.
تصادف اول فروردین با اربعین حسینی، در حقیقت تقارن دو فروردین است؛ تقارن دو بهار است. ضمن تسلیت به همه‌ی مومنین و همه‌ی شیعیان و مسلمانان به مناسبت اربعین حسینی، عید نوروز و آغاز بهار را به ایرانیان و به دیگر ملت‌هایی که عید نوروز را گرامی می‌دارند، تبریک عرض می‌کنم؛ بخصوص به ایثارگران کشورمان و به خانواده‌های مجاهد و ایثارگری که با همه‌ی وجود و توان خود، در راه اعتلای اسلام و ایران تلاش کردند.

خوشبختانه کشور با قطع نظر از بهار طبیعت، در بهار امید و حرکت و نشاط است. روی کار آمدن یک دولت مردمی، و حماسه‌ی خدمت رسانی و شور و نشاط جوانان در عرصه‌های مختلف، کشور را در فروردینی از امید و نشاط قرار داده است و عید واقعی برای هر ملت، چنین وضعیتی است. اینها همه از برکات مشارکت عمومی و همبستگی ملی است که ملت ایران در سال 84 آن را سرلوحه‌ کار و تلاش خود قرار داد. موفقیت‌های ملت - چه در زمینه‌ی حضور مردمی و مشارکت عمومی، چه در نشان دادن شاخص‌های همبستگی ملی – در سال 84 درخشان بود. انتخابات پرشکوه و حضور مردمی پرشور و تشکیل یافتن یک دولت برخاسته‌ از مردم و متعهد به خدمت رسانی؛ و پیشرفت‌ها و موفقیت‌هایی در زمینه‌های گوناگون در کشور، از موفقیت‌های بزرگ ملت ما در سال 84 بود.
درست است که در کنار این موفقیت‌های بزرگ، تلخی‌ها و سوانح و فقدان‌های دردناک و جفاهایی هم داشته‌ایم – چه به حرمت پیامبر اکرم، چه به قداست حریم عسگریین، چه به یاد شهیدان گرامی، چه به عزت ملت ایران - که آنها را در سال گذشته ملت ایران آزموده؛ اما عزم انقلابی بر آن است که به حول و قوه‌ی الهی، از تلخی‌ها، پلکانی به سوی شیرینی‌ها بسازیم و سختی‌ها را به سختکوشی‌ها تبدیل کنیم؛ این درس اسلام و درس پیامبر عظیم الشأن اسلام است.
در این مقطع زمانی، یاد و نام مبارک پیامبر اعظم از همیشه زنده‌تر است؛ و این یکی از تدابیر حکمت و الطاف خفیه‌ی الهی است. امروز امت اسلام و ملت ما بیش از همیشه به پیغمبر اعظم خود نیازمند است؛ به هدایت او، به بشارت و انذار او، به پیام و معنویت او، و به رحمتی که او به انسان‌ها درس داد و تعلیم داد. امروز درس پیغمبر اسلام برای امتش و برای همه‌ی بشریت، درس عالم شدن، قوی شدن، درس اخلاق و کرامت، درس رحمت، درس جهاد و عزت، و درس مقاومت است. پس نام امسال به طور طبیعی، نام مبارک پیامبر اعظم است. در سایه‌ی این نام و این یاد، ملت ما درس‌های پیغمبر را باید مرور کند و آنها را به درس‌های زندگی و برنامه‌های جاری خود تبدیل کند. ملت ما به شاگردی مکتب نبوی و درس محمدی(صلی الله علیه و اله) افتخار می‌کند. ملت ما پرچم اسلام را در میان امت اسلامی با استقامت و استحکام برافراشته است؛ سختی‌ها را تحمل کرده است و کامیابی‌های حضور در این میدان شرف و افتخار را دیده است و به فضل الهی، کامیابی‌های بیشتر در راه است.
ما درس اخلاق پیغمبر، درس عزت پیامبر اعظم، درس علم‌آموزی و درس رحمت و کرامت و درس وحدتی را که ایشان به ما داد و درس‌های زندگی ماست، باید در برنامه‌ی زندگی خودمان قرار بدهیم.
امروز دولتی مصمم و خدمتگزار در وسط میدان، با مردمی آماده به کار و سرشار از امید، و با جوانانی پرشور و با استعداد، در این سرزمین حضور دارند و این نوید بزرگی برای آینده‌ کشور و ملت ماست.
از خداوند متعال خواهانیم که روح مطهر پیامبر اعظم را از ما خشنود کند و برکات خود را به آن پیامبر رحمت و عزت و به امت او روز‌به‌روز افزون فرماید و قلب مقدس ولی عصر(ارواحنافداه) را از ما شاد کند و ما را در پیمودن این راه دشوار موفق و موید بدارد؛ و روح شهیدان عزیز و روح مطهر امام بزرگوار ما را در جوار اولیاء و بندگان صالحش، سرشار از نعمت خود قرار دهد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


¤ سیب نوشته است این جا:خانوم سیب


روز عشاق (شنبه 84/11/29 :: ساعت 1:0 صبح)

این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
سفره هفت سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
جشن شب یلدا که به بهانه بلند شدن روز، برای شکرگزاری از برکات و نعمات خداوندی برگزار می شده است را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان روز شکرگزاری برپا می کنند!
همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم "سپندار مذگان" به گوششان نخورده است.
چند سالی ست حوالی 26 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که "در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما کشیشی به نام والنتیوس(والنتاین)،مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود .سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق،با قلبی عاشق اعدام می شود...بنابراین او را به عنوان فدایی وشهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق!"
اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی!

این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است. نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند. آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند. مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند. آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است. این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است. بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند. همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.
"اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل" و "مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها" دو مقوله کاملا جداست.با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند!
برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است. اقوامی که در تاریخ از جایگاه شامخی برخوردارند، کسانی هستند که توانسته اند به شیوه مؤثرتری خود، فرهنگ و اسطوره های باستانی خود را معرفی کنند و حیات خود را تا ارتفاع یک افسانه بالا برند. آنچه برای معاصرین و آیندگان حائز اهمیت است، عدد افراد یک ملت و تعداد سربازانی که در جنگ کشته شده اند نیست؛ بلکه ارزشی است که آن ملت در زرادخانه فرهنگی بشریت دارد.
شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 26 بهمن (Valentine) به 29 بهمن (سپندار مذگان ایرانیان باستان) منتقل کنیم.

کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.


¤ سیب نوشته است این جا:خانوم سیب


ربطی به موضوع نداره دلم خیلی گرفته (جمعه 84/11/21 :: ساعت 12:39 صبح)

چرا وقتی که آدم تنها می شه غم و غصه اش قدر یک دنیا می شه؟

 میره یک گوشه پنهون می شینه اونجا رو مثل یه زندون می بینه؟

غم تنهایی اسیرت می کنه تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

 وقتی که تنها می شم اشک تو چشهام پر می زنه

 غم میاد یواش یواش خونه دل در می زنه

یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار

 توی جنگل لب چشمه ، می نشستیم ، من و یار

غم تنهایی اسیرت می کنه تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

 می گن این دنیا دیگه مثل قدیمها نمی شه دل این آدما زشته ، دیگه زیبا نمی شه

 اون بالا باز داره زاغ ابرها رو چوب می زنه اشک این ابرها زیاد ولی دریا نمی شه

غم تنهایی اسیرت می کنه تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

 


¤ سیب نوشته است این جا:خانوم سیب


<      1   2   3   4   5   >>   >
تمامی عواید تبلیغات در این وبلاگ صرف امور فرهنگی مناطق محروم خواهد شد